از چی بگم برات؟؟؟

خدا را برای خدا باید خواست
جوانمردی را دیدیم که در دستی آب داشت و در دستی آتش..
میگفت میروم که آب بر دوزخریزم و آتش به میان بهشت کشم...
تا کسی خدا را نه از بیم آتش پرستد و نه از ذوق بهشت..
خدا را برای خدا باید خواست !

برای فرج آقا "دعا " می کند!!!!
دست های کوچکش
به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد
التماس می کند : آقا… آقا "دعا " می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا "دعا " می کند!!!!!

تا دنیا دنیاست این حفره ها پر نمی شوند...
نمی دانم!
فرشته ی عدالت چشمانش بسته است
و گاهی با چشمان باز می خواهمش.
تا دنیا دنیاست
این حفره ها پر نمی شوند
تا دنیا دنیاست.........

چه بی حساب و کتاب میبخشی...
خـــدایا
چه بی حساب و کتاب میبخشی
و ما چه حسابگرانه تسبیح و ذکرهایمان را میشماریم

یادمان باشد!
هر پس موندهای که من زمین میندازم
قامت یه نفرو خم میکنه
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 12:22 توسط گمنام
|