مشیری

صحنه های زشت و زیبا 

در تماشاخانه ی دنیا 

فراوان است

چهره آرایِ جهان

نقش آفرینِ عشق و مرگ

صحنه ها را کارگردان است...

"فریدون مشیری"

بهانه....

بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی

دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن . . .

 

 

 

 


 

میان این همه مفاهیم پیچیده ریاضی تنها حکایت اعداد فرد را خوب آموخته بود
فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند،
او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد …

غمت . . .

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت / وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست / تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت