بدون شرح

باز باران با ترانه...
گریه هایم بی بهانه...
می خورد بر سقف قلبم...
باورت شاید نباشد... خسته است این قلب تنگم...
تلخ و شیرین مثل مجنون... مثل لیلی... مثل دریای خروشان...
مثل امواج پریشان...
بی قرار بی قرارم...
بـعـضـیـها
بـهـتـر اسـت در حـدِّ یـک آرزو بمـــانـنـد
بــرآورده شـُدنـشـان
بـه بـــهــای شــکـسـتـن دلــــت
تـمـام میــشـود
هنوز هم
از دو تكه طناب و يك تكه ي چوب
و يك هوار شادي و آرزوهاي خوب
براي خودش تاب ميسازد
كودك دل من !
من ترانه ساز شب های تنهایی توام
به هنگام تنهایی
به هنگام طلوع مهتاب
آن موقع که سر در گریبان میکنی
من در کنارت هستم
کمی به اطرافت بنگر
نه این طور نه
با چشمت نه
با دلت بنگر آن وقت
مرا حس میکنی
و خواهی دانست
که دیر وقتیست
در کنارت هستم....