شـعرم ڪــہ تـو بـاشـی


هـم وزن دارم


هـم قـافـیـــہ را نـباخـتــہ ام


دنیا...!
بازی هایت راسرم دراوردی.... گرفتنی هاراگرفتی...
دادنی هاراندادی....
حسرت هاراکاشتی...
زخم هارازدی...
دیگر بس است چیزی نمانده.... بگذار آسوده بخوابم محتاج یک خواب بی بیداری ام.....


آدمها می روند و یادشان می رود بگویند به کجا…؟
آدمها می روند و یادشان می رود برگردند …
و آدمها هیچ وقت ” آدم ” نمی شوند …!


مـ ـوهـایـت را که چـنـگ مـیـکـنـی …
مـــن مـیـــزنـ ـم و قـلـ ـم مـیـــرقـصـد !!
عزیـــــــز مــ ـن آرامـ ـتـر …
ایــن شـعـر دیــوانـه شــد …